سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آن هنگام که حق را به من نمودند در آن دو دل نگردیدم . [نهج البلاغه]
فانوس 12

 

   پیغمبراکرم (ص)میفرماید:شبی که به معراج رفتم،ازآسمان بر روی زمین بقعه سرخی رادیدم که رنگش اززعفران بهتر وبویش ازمشک شتربود،ودرآن بقعه پیرمردی با جامه ی بلندی که برتن وکلاه درازی که برسرداشت،مثل لباس بلند یکپارچه ای که کلاهداراست نشسته بود.

      ازجبرئیل پرسیدم:این بقعه چیست؟

     گفت: این بقعه امت تووشیعیان وصی تو علی بن ابیطالب (ع)است.

    پرسیدم: این پیرمرد کیست؟

   گفت:ابلیس است.

   گفتم:دراینجا چه کاری دارد وازشیعیان ما چه می خواهد؟

   گفت: میخواهدشیعیان شماراازولایت علی(ع)بیرون آوردوبسوی فسق وفجوروفحشاء بکشاند.

    گفتم:فوری مرا بسوی این بقعه ببر.جبرئیل با سرعت مثل برق مرا به طرف آن بقعه برد.وقتی که به آن ملعون رسیدم،گفتم:«قم یاملعون»ای ملعون برخیز وازاینجا دورشو،که تورانده شده درگاه الهی هستی وبرای همیشه لعنت شده ای وبدان که هیچ گاه بر امت راستی من وشیعیان حقیقی علی(ع)سلطه وسلطنتی گاه برامت من وشیعیان حقیقی علی (ع)سلطه وسلطنتی نخواهی داشت وازهمان موقع آن سرزمین به اسم «قم»نامیده شد ومعروف گردید.

                                                                                                  قصه های پند آموز ازشیطان

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مهیارایرانی 90/12/6:: 1:0 صبح     |     () نظر